ثمین

دفتر عشق(شعر)

فصل رویش شکوفه هاوریزش باران است
فصل دید وبازدیدورفت وشد ز یاران است
جام ها فکنده وترک کنید میخانه ها را
که پایان مستی و دیونگی میگساران است
آمده است عشق و سبزه و صفا
وفاداری اینبارهم بدست و فاداران است
سردی وتاریکی اززمین برفته
فصل باز شدن گره از کارگرفتان است
آن زمان که فصل مستی مستحب هابود
اینبارجام بدست شهریاران است
باعشق وعاطفه دنیاقیامت می شود
فصل بردن از آن هشیاران است
هزاران چنگ بدست عاشقان می بینم
این رشته ازگیسوی دوستداران است
ماتم سُرا هیچ نگفت جز قفس خود
برخیز که این فصل بهاران است

+نوشته شده در برچسب:بهار یاران,عشق,ثمین,بهار,عاشقانه,داوود,رایان پرس,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

هرشب باغم دلم مهمان توام

دردلت همیشه چوایمان توام

بیاوبرچشمان خیسم ببارای ابر

منم که کشتی طوفان توام

منوآزادم کن ازاین قفس تنگ

دردلت هستم که درزندان توام

بیاتانمیرم ازبی کسی درکوچه ها

من دردلت همیشه سرگردان توام

اشک ازدرون دل می آید بُرون

ببین که من اشک برمژگان توام

دلت راروشن کنم من تاتوببینی

که من آن ستاره رخشان توام

قدرمرابدان ای باده ی ناب

منم که دردل وجان وجانان توام

رنگ خونی که دررگ توجاریست

ازقرمزی من است که ارغوان توام

بگوتاجان ودلم را تقدیمت کنم

شک نکن برخرقه وبرقامتم

که من ماتم سُراپریشان توام

ارغوان

+نوشته شده در برچسب:شعر زیبا,شعر ارغوان,ارغوان,رایان پرس,داوود,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |